بنیتا جونمبنیتا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

بنیتا عسل خاله

7 روز هفته با بنیتا..

1393/5/31 22:29
نویسنده : خاله سانی
778 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی یه خواهرزاده ی شیرین و شیطون داشته باشی که همشم دلت میخواد پیشت باشه دیگه همه وقتتو باید بذاری واسش  و همه سرگرمیت میشه اون. دلتم طاقت نمیاره نبینیش و وقتی میاید پیشت هی میگی نریییییییید حالا بازم بمونیییییییید زیبا 

 

شنبه  که پیش ما بودید و شبشم موندید و پست قبلی رو واست گذاشتم تا فردا شبش نگهتون داشتیم و کلی پیش خاله بودی و صبح از خواب که پاشدی بازی کردیم تا ظهر.ولی ظهر یه کم حال خاله خوب نبود و خوابید تا بعد از ظهر و بعدش دوباره بازی کردیم.فسقلی خاله یه کارایی میکنی که ادم خندش میگیره.هرجای باریک و تنگی که میبینی میخوای بری همونجا خودتو جا بدی..یا رو پله های خیلی کوچولو که اصلا جای نشستن نیست مثل پله کوچولوی جلوی دستشویی دلخور پشت در اتاق دایی جون هم (البته اتاق سابق) یکی از همون جاهاست که به زور میری اونجا...

بعدش که گیر میکنی شروع میکنی غر زدن...

 

 

اینجا هم یکی دیگه ازون جاهاست..زیر صندلیا..

 

 

 

فدات بشم سخت مشغولی...

 

عصر اون روز رفتید با دوست مامانت باغشون به منم گفتن که بیام ولی چون حالم زیاد خوب نبود نیومدم ..فرداش یعنی دوشنبه عصری مامانی رفته بود خونه مامان بزرگ مامانت و  گفت که شما هم بیاین.من نمیخواستم برم ولی چون شما میخواستید برید منم اومدم.تو و مامانت اومدید دم خونه ما دنبال من و با هم رفتیم اونجا.خاله ها هم اونجا بودن کلی حرف زدیم و خندیدیم و شما هم فقط راه میرفتی.دیگه غذا هم که میخوای بخوری در حال راه رفتن میخوری.میوه هم راه میرفتی و میخوردی.خونه مامان بزرگ یه حیاط داره که هی میگفتی بریم اونجا.چند دقیقه ای بردیمت تو حیاط و بازی کردی.تا غروب موندیم و بابایی اومد دنبالمون رفتیم شام خریدیم و رفتیم پیش بابات تو مجتمع و اونجا شام و بستنی هم خوردیم و برگشتیم.

فرداش یعنی 3 شنبه بعد از ظهر بازم اومدید پیشمون و بازم کلی بازی و شیطونی.ولی زیاد نموندید و زود رفتید.4شنبه با همه ی خاله ها و مامان بزرگ مامان و زن دایی و دختر دایی مامان خونه دایی جون دعوت بودیم و همین از در اومدی به خاله خندیدی و اومدی بغلم.یه عالم خوراکی های خوشمزه خوردیم و خوش گذشت.اینا هم عکسای اون روزن..

 

 

 

 

این خانوم کوچولو هم غزل جون دختر دایی مامانه..

 

 

 

 

 

 

 

فدات بشم عسلم لوس میشی..

 

 

 

اینا هم غذاهای خوشمزه ای که زن دایی جون زحمتشو کشیده بود..

 

 

بعد از خونه ی دایی جون اومدید خونه ی ما و فرداش چون مهمون داشتید من شما رو پیش خودم نگه داشتم که مامانت به کاراش برسه.اوردمت تو اتاق خودم و پیش خودم لالا کردی.منم همش تو حالت خواب و بیداری بودم که یه وقت بیدار نشی.تا صبح 4 بار واسه خوردن شیر بیدار شدی و من هر بار شیرتو فوری درست میکردم و اصلا نمیذاشتم گریه کنی.بعد ازینکه شیرتو میخوردی شیشه رو میشستم و اماده میکردم واسه دفعه بعدی.اولین بار که بیدار شدی بعد از شیر خوردن هی وول میخوردی و کلافه بودی.دیدم گرمتم نیست تنت خنک بود.یهو یادم افتاد پوشکت خیلی وقته عوض نشده.دیدم بللللههههههه چقدر خیس کرده بودی.زودی پوشکتو عوض کردم و دوباره خوابیدی.صبحم از ساعت 8.30 بیدار شدی و خاله رو بیدار کردی غمگین  من اگه جای تو بودم تا لنگ ظهر میخوابیدم...همینم بیدار شدی شروع کردی به کنجکاوی و بازی منم دیگه مجبور بودم همراهیت کنم.کشوها رو باز میکردی و وسایلشو میریختی بیرون و عروسکارو میاوردی.چند تا هم عکس ازت گرفتم خوابالو هم هستی...البته خاله از تو بیشتر خوابالو بودااا..

 

 

 

 

قربون اون موهای ژولیدت بره خاله محبت

 

 

 

بعد از این شیطونیات رفتیم با هم صبحونه خوردیم و دیگه خاله یه جوری به خوابش غلبه کرد و بازی کردیم.. تا ظهر 5 شنبه پیش خاله بودی و ظهر بابات اومد دنبالت و رفتید خونتون.امروز هم که جمعه هست و دارم این پست رو مینویسم با مامانت پیش ما هستین و شما هی تند تند ازین اتاق میری به اون اتاق و بازی میکنی..میای سمت من یه بوست میکنم و دوباره میری..مامانت گاهی میگه بهشت زیر پای خاله هاست آرام

من که از پیشت بودن و بازی کردن باهات سیر نمیشم عزیزم.دوسِت دارم خاله جون ...

 

 

 

 

 

پسندها (16)

نظرات (23)

خاله جووووونی
31 مرداد 93 23:44
از طرف من بنیتا جون رو یه ماچ محکم بکنید خیلی خواستنیه
خاله سانی
پاسخ
قربونت عزیزم مرسی از لطفت
مامان محمدحسام
1 شهریور 93 10:18
عزیزم دقیقا عین حرکتهای محمدحسام رو انجام میده وای خوشبحال بنیتا جون با این خاله مهربونش مهمونی خوش گذشت بنی جون به به چه میز غذای خوشمزه ای دست زن دایی مهربون درد نکنه نوووووووووووش جونتون اینم واسه خوشگل نانازی من
خاله سانی
پاسخ
مرسی خاله جون نظر لطفتونهجای شما خالییییییییییی.محمد حسامو ببوسین
مامانى عسل
1 شهریور 93 12:12
به به چه لباس هاى خوشگلى پوشىدى عزىزم. وروجک من خاله رو حسابى ادىت کردىو از خ خواب گزاشتىش.از الان خاله خوب تمرىن مى کنه. خوش به حالت با اىن خاله خوبت. به قول بعضىا خاله عىن مادره.
خاله سانی
پاسخ
چشاتون قشنگ میبینه خاله جونممنون از لطفتون.اره دیگه بنیتا هم که یه خاله بیشتر نداره منم که کلی دوسش دارمعسل جونو ببوسین
خاله ی رادین
1 شهریور 93 14:59
@...............@..........@............@@@@@..........@ @@..........@@......@.....@......@..........@......@....@ @.@........@.@....@.........@....@..........@....@........@ @..@......@..@....@@@@@......@@@@@....@@@@@ @...@....@...@....@.........@................@....@.........@ @....@..@....@....@.........@................@....@.........@ @.....@@.....@....@.........@................@....@.........@ @......@.......@....@.........@................@....@.........@ من و رادین منتظر حضور گرمتون هستیم
خاله سانی
پاسخ
حتما عزیزم
خاله ی رادین
1 شهریور 93 15:00
خیلی عکسات خوشمل بود بنیتا جوووووونی
خاله سانی
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان مهرناز
1 شهریور 93 16:23
مهرناز:منم ازاین خاله ها میخوااااااااااااام قربونت برم خیلی ناز وخوشکلن عکسات فدای لوس شدنت ادم دوست داره بخورتت به به چه غذاهای خوشمزه ای
خاله سانی
پاسخ
ای جونم عزیزم نااازییییییییمرسی خاله جون مهرناز عزیزو ببوسین
مریم مامان آیدین
1 شهریور 93 16:55
الهــــــــــــــــــــــــی شکر پنیـــــــــــــــــــــــرم جوووووووووووجوووووووووووووو وای سانی جون همه این شیطونی ها و تو هر سوراخی رفتن رو آیدین هم داشت....یه بار پشت میز تی وی گیر کرد ای قربون عروسک خوش تیپ برم من نانازی خانوم واقعا هم بهشت زیر پای همچین خاله ای هست خوش به حال مامان بنیتا نازنازی....ما با وجود مهمونی هم پسرکمون تو آشپزخونه میریزه و ما میپزیم و حتی یک شب رو بدون آیدین تا حالا سحر نکردمووووالبته منم اگه مطمئن بودم یکی مثل شما به بچه اینجور میرسه و تا صبح 4 بار میره و شیر درست میکنه و میخوابونه و شیشه شو برای بار بعدی آماده میکنه و حواسش به پوشک هم هست، صد در صد این اسفاده بهینه رو میکردم یه دونه خاله ای عزیزم
خاله سانی
پاسخ
الهی قربون ایدین کوچولو اون که خیلی شیطون و وروجکه اره دیگه مریم جون مامانش میدونه من مثل چشام مواظب بنیتا هستم واسه همین خیالش راحته مرسی عزیزم نظر لطفته.ایدین جونو ببوس
سمین
1 شهریور 93 21:30
سلام عروس قشنگم خوبی؟همیشه به مهمونی و شادی عزیزم چه لباس خوشگلی داره ماشالا
خاله سانی
پاسخ
سلام مادر شوهر اینده مرسی شما خوبین؟ممنون از لطفتون
مامان کارن
2 شهریور 93 8:59
سانی جون لطفا همیشه واسه بنیتا جونم پیرهن بپوشین ماشالا خیلی خیلی بهش میاد
خاله سانی
پاسخ
خیلی ممنون خاله جون چشم حتما نظر لطفتونه
مامان کارن
2 شهریور 93 9:00
قربون اون لوس شدنت نی نی عسلی
مامان شایلین
3 شهریور 93 1:44
ای جونم جیگر خاله چه خوشگل شدی با این پیراهنت، چه بهت میاد ، حسابی قرتی خانم شدی ها .......، میبنم که از این سر هفته تا اون سر همش دردر تشریف دورین خوشگل خانم معلومه حسابی خوش میگذره بهتدست همچین خاله ای درد نکنه که زحمت گرفتن عکسها رو به گردن گرقته ، میبوسمت عزیزم
خاله سانی
پاسخ
مرسی خاله جون چشاتون قشنگ میبینهبله دیگهبچه ها رو که ول کنی کلا میخوان تو ددر باشن.شایلین جونو ببوسین.مرسی از لطفتون
مامان هانا و آریا
3 شهریور 93 3:09
ای جانممم مثل آریا کوچولوی مااز زیر میز و صندلی رفت آمد میکنه بنیتا جونم دخمل شیطون و ناز که نذاشته خاله بخوابهه بوووووس هزار تا
خاله سانی
پاسخ
مرسی خاله جون اریا وروجک و هانا جونم ببوسین
فروشگاه ونیزی
3 شهریور 93 9:49
ای خاله ی مهربان به سایت ما سر بزن و براش هدیه سفارش بده 250 کارتون دوبله فارسی. قیمت هر کارتون فقط و فقط 75 تومان. روی هم 19800 تومان. و ده ها محصول دیگر مناسب کودکان در فروشگاه ونیزی. تخفیف خورده است.از این فرصت استثنایی استفاده کنید. اول دریافت کنید بعد پول بدهید. خریدی مطمئن و آسان را تجربه کنید. نام فروشگاه ونیزی را به خاطر داشته باشید خاله مثل شما خیلی کمیاب هست. قدر خودت رو بدون
خاله سانی
پاسخ
ممنون
مامان آتریسا
3 شهریور 93 12:58
چه شیطون
سپیده..مامانه پارسا
3 شهریور 93 13:16
ماشالا ناز شده خانوم خوشکله..
خاله سانی
پاسخ
ممنون خاله جون
نیلوفر
3 شهریور 93 16:09
فروش عروسک های دستبافت و قابل شستشو مناسب برای هدیه و سیسمونی متفاوت و شیک (این عروسک ها بسیار بادوام هستند و به خاطر نداشتن قطعات جداشونده برای کودکان مناسب هستند) به وبلاگم سر برنید http://honarhayeme.blogfa.com/
خاله مهديه
4 شهریور 93 0:53
خدا حفظ كنه اين خواهرزاده هاي من و شما رو معلومه كه خيلي بنيتا رو دوستش داري عين من كه عاشق فاطيما هستم خاله جون يه سري هم به ما بزني خوشحال ميشيما...مرسي بوس
خاله سانی
پاسخ
مرسی عزیزم ایشا.. خدا حفظشون کنه همه نی نی هارو.چشم حتما سر میزنم عزیزم
مامان
4 شهریور 93 11:56
سلام عزیزم . خوبی گلم ؟ به به چه خاله مهربونی .
خاله سانی
پاسخ
سلام ممنون شما خوبی؟مرسی از لطفتون عزیزم
مامان عليرضا
4 شهریور 93 20:26
عزیز دل خاله تو هم مثل علیرضا رو پله ی جلوی در دستشویی میشینی قربون اون بازی کردنات برم من. واقعا خدا شما خاله ها رو حفظ کنه.منم خیلی وقتا خاله ی علیرضا نجاتم میده درست مثل شما یه خاله ی مهربونه. از طرف من بنیتا جونو یه ماچ آبدارش کن
خاله سانی
پاسخ
اره دیگه کارای خنده دار میکنن.خدا نکنه خاله جون ممنون ایشا.. خدا خاله ی علیرضا جونو واسش نگه داره.شما هم علیرضا رو ببوسین
مامان علی کوچولو
5 شهریور 93 8:54
عزیزم .خلی کاراش با مزه است این بنیتا جونی وقتی در مورد بنیتا مینویسی و کارایی که میکنین همش یاد ابجی کوچولوی خودم میافتم .اونم برای علی همینجوریه .خدا حفظتون کنه
خاله سانی
پاسخ
اخییییی ایشا.. خدا نگهشون داره مرسی ازینکه به ما سر زدین
مامان علی کوچولو
5 شهریور 93 9:18
چه خوشمل شده این دخمل طلا
خاله سانی
پاسخ
مرسی خاله جووون
مامان آنیسا
5 شهریور 93 15:13
چه شیطون بلایی شده این خانم کوچولوی خوشکل
خاله سانی
پاسخ
مرسیی که به یادمونین
✿دختربهاری✿
17 شهریور 93 15:35
سلام خاله جون وقتی شما میاین نینی گپ پیغامتون بدستم نمیرسه تنظیمات نینی گپ رو چک کنید شاید وضعیتتون افلاین باشه
خاله سانی
پاسخ
سلام عزیزم باشه حتما چک میکنم