بنیتا جونمبنیتا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

بنیتا عسل خاله

ماه رمضان و بنیتا

1393/5/5 16:17
نویسنده : خاله سانی
751 بازدید
اشتراک گذاری

بنیتا جونم امسال دومین ماه رمضون زندگیتو گذروندی و کلی هم مهمونی های

 

افطاری رفتی و بهت حسابی خوش گذشت.ما و خاله های مامان هر سال نوبتی

 

همه رو افطاری دعوت میکنیم و امسال و سال قبل شما هم به جمعمون اضافه

 

شدی که پارسال خیلی کوچولو بودی و همش خواب بودی تو مهمونیا.ولی امسال

 

یه عالمه بازی و  شیطونی کردی..

 

اولین مهمونی خونه مامان جون مامانت بود که چون مامان سحر 5شنبه و جمعه ها

 

میره تهران و شمارو میذاره پیش ما با من و مامانی و بابایی رفتیم اونجا

 

افطاری.من و مامانی بهت غذا دادیم و حسابی مواظبت بودیم و چون همش

 

حواسم بهت بود و توام که اینقدر شیطون شدی یه جا نمیشینی نشد ازت عکس

 

بگیرم.اون شب بعد از مهمونی اومدیم خونه و تا نصف شب پیش مامانی خوابیدی

 

و بقیشو اومدی تو اتاق خاله پیش من خوابیدی.مهمونی بعدی خونه ی خاله ی

 

بزرگ مامان بود ( خاله مریم ).قبلش با مامانت اومدید خونه ی ما که با هم

 

بریم.ما هم واسه اینکه بتونیم حاضر شیم و شما از سر و کولمون بالا نری بهت

 

پاستیل دادیم بخوری و مشغول شی که خیلی هم  دوست داری

 

 

 

 

اینجا خونه ی خاله مریمه که به زور چند لحظه نشوندیمت سر سفره که عکس

 

بگیریم ازت..

 

 

 

طبق معمول پاشدی که اتیش بسوزونی..به کنترلم خیلی علاقه داری..

 

 

 

 

بهت گفتم دختر خاله ی مامانو بوس کن داری بوسش میکنی بوس

 

چند شب بعد مامانی همه رو دعوت کرد خونه ی ما افطاری.قبل از اومدن مهمونا

 

ازت چند تا عکس گرفتیم..قربون خندت برم که دندونات میاد بیرون کلی شیرینتر

 

میشی..

 

 

من و مامانت عاشق این کارتیم که لوس میشی..

 

 

جای همیشگیت واسه بازی وقتی میای خونه مامانی..

 

 

 

 

 

مهمونی بعدی خونه دایی مامان بود که خونش یه بالکن خیلی بزرگ داره که هر

 

سال سفره افطاری رو اونجا پهن میکنن و خیلی هم تو فضای باز خوش میگذره

 

 

 

مامان یه دختر دایی داره که از شما 4 ماه بزرگتره و مثل شما شیطونه.اون شب

 

سبد اسباب بازیهاشو اورده بود که با هم بازی کنید و توام حسابی مشغول شده

 

بودی

 

 

 

بعدش خونه خاله کوچیکه مامان دعوت شدیم یعنی خاله فاطمه.اون شب یه

 

کاری کردی که هممون کلی تعجب زده و ذوق زده شدیم.سر سفره بغل مامانی

 

بودی که دایی و زن دایی اومدن و نشستن سر سفره.تو هی میخواستی بری

 

بغل دایی جون هی خودتو مینداختی سمت دایی ولی فاصلتون زیاد بود.یهو با

 

صدای نازک و کشداااار گفتی دَییییییییییییییییی تعجب اینقدر همه تعجب کردن که

 

نگو.خیلی ذوق کردیم.دایی جونم که یه عالمه کیف کرده بود فوری بغلت کرد.تا

 

قبل از اون یه صداهایی  در میاوردیا وقتی مامانی میگفت دایی تو میگفتی اییییی

 

ولی اون شب کامل گفتی دایی.خیلی صحنه قشنگی بود

 

 

 

 

راستی اون شب کفشاتم جغجغه ای بود و بر خلاف قبلنا که از کفش میترسیدی

 

هی اصرار میکردی کفشاتو پات کنیم و هی ام راه میرفتی و به پاهات نگاه میکردی 

اخرین مهمونی خونه خاله مینا خاله ی مامان بود که اونجا هم خیلی خوش

 

گذشت و با بچه ها رفتیم تو اتاق و بازی کردیم کلی هم چیزای خوشمزه خوردیم

 

قبل از اینکه بریم اومدید خونه مامانی که با هم بریم

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (13)

نظرات (14)

مریم مامان آیدین
5 مرداد 93 16:51
واااااااااااااااای خوش به حالتون چقــــــــــــدر مهمونی رفتین ولی ما جز خونه مامانی ها جایی نرفتیم و اصلا مهمونی در کار نبود ای جوووونم پاستیل خوردنشو ببین چه دخمل خانومی با سفره کاری نداره حالا اگه آیدین بود با ماشیناش وسط سفره خوابیده بود یا همه رو میریخت به هم قربونت برم که شیرین زبونی میکنی دخمل دایی دوست ایشالا همیشه به شادی و گردش و مهمونی باشین دوستم
خاله سانی
پاسخ
اخییییییییییی نازییییییییییییییییییییییییییییی ما هر سال همینقدر مهمونی میریم اگه تو یه شهر بودیم حتما دعوتتون میکردم دوست خوبم حیف باشه ای جونم ایدین جونی وروجک خب پسره شیطونتره دیگهههه مرسی مریم جووون شما هم همینطور عزیزم
مامان مهرناز
6 مرداد 93 0:11
واااااااااااای خوش بحالتون چه همه مهمونی دلم خواست قربون چشمای نازت برم وروجک خانم ببوسینش حسااااااااااااااااااااااااااااااااااااابی
خاله سانی
پاسخ
مرسی خاله جووون اخی کاش شما هم اینجا بودین دعوتتون میکردیم.شما هم مهرناز جونو ببوسین
خاله مهديه
6 مرداد 93 1:35
سلام به به به اين سفره هاي افطاري ايشالا نماز روزه هاتون قبول باشه ماشالا بنيتا جونم كه مثل هميشه ناز و خندون و دوست داشتني ...پيشاپيش عيد فطر مباركككك
خاله سانی
پاسخ
مرسی عزیزم عید شما هم مبارک و نماز روزه هاتون قبول
مامان آنیسا
6 مرداد 93 10:14
ای کوچولوی شیطون بلا چقدر بهت خوش گذشته تو این مهمونیا
مامان نگار
6 مرداد 93 10:32
عالی بود عزیزم
خاله سانی
پاسخ
نظر لطفتونه ممنون
مامان شراره
6 مرداد 93 13:53
چه ناز شدی کوچولوی بالا
خاله سانی
پاسخ
مرسی خاله جون لطف دارین
حمیده
6 مرداد 93 14:22
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خاله خوش به حالت چند تا افطاری رفتی؟؟؟ خوش گدشت گلم؟؟؟ ایشالا همیشه زیرسایهء پدر ومادرو خالهء گلت خوش باشی وسالمه سالم....
خاله سانی
پاسخ
خیلی ممنون خاله جون شما و سلاله گلم همینطور مرسی که به ما سر میزنید
مامانی
6 مرداد 93 19:05
حسابی گشتی و خوش گذروندی عزیزم.همیشه تو مهمونیا باشی گلم.خاله جون دخترمون کفش جغجغه ای دوست داره خوب واسه همین از پاش در نیاورده.البته انگار پاستیلم خیلی خیلی دوست داره
خاله سانی
پاسخ
اره خاله جون جفتشون خیلی دوست داره.ممنون شما و کوچولوی نازتون هم همینطور
سپیده..مامانه پارسا
7 مرداد 93 13:22
به به چ قدر ب بنیتا خانوم ما تو این یک ماه خوش گزشته هاااااااااااا.خخخخخ
خاله سانی
پاسخ
بله دیگه همش مهمونی
خاله حسنا
8 مرداد 93 1:27
خوشا بحال بنیتا. چقدر مهمونی رفتی. حسابی خوش گذشت بهت اولین ماه رمضونا!!!!!!البته فکر کنم دومین ماه رمضونت باشه چون حسنام تقریبا هم سن بنیاتاست و پارسال ماه رمضون بدنیا اومده بود.
خاله سانی
پاسخ
مرسی عزیزم از راهنماییتون ممنونم من حواسم به این نکته نبود.بازم به ما سر بزنید
مامان مبینا
10 مرداد 93 0:34
سلام خاله بنیتا. بنیتا خیلی خوشگله خدا براتون حفظش کنه بازم بهم سر بزن
خاله سانی
پاسخ
ممنون خاله جون نظر لطفتونه خدا کوچولوی ناز شمارو هم حفظ کنه
مامان شایلین
11 مرداد 93 23:36
به به چقدر مهمونی رفتین نماز و روزه هاتون هم قبول باشه سانی جونف خاله به قربون بنیتا جون بره که اینقدر خانم بوده و کاری به کار سفره نداشته، الان شایلین بود ارار میکرد بره وسط سفره و وسایل رو بریزه بهممیبوسمت عزیزم
خاله سانی
پاسخ
ممنون خاله جون نماز روزه های شماهم قبول اخییییییی عزیزمم شیطونه دیگههههه البته بنیتا هم حواسشو ما چیزای دیگه پرت میکنیم شایلین جونو ببوسین
maman joon
12 مرداد 93 2:06
به به عجب سفره ای نوش جونتون جامون حسابی خالی.ملوسکم با این لباس که ماهی داره ملوسترم میشه اخ فداش بشم
خاله سانی
پاسخ
خدا نکنه خاله جون ممنون
مینا
13 مرداد 93 19:08
اییییییییی جوووووووونمممممممممممم همیشه ب گردشو مهمونی دوست مهربونم ما ک امسال هیچ جا مهمونی نرفتیم قربون گل دخملی اروم وساکت ک اینقد مرتب کنار سفره میشینه و فدای شیرین زبونیاش
خاله سانی
پاسخ
اخییییی حیف که تو یه شهر نیستیم وگرنه حتما دعوتت میکردم عزیزممرسی از لطفت