بنیتا جونمبنیتا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

بنیتا عسل خاله

لحظات شیرین با تو بودن..

1393/11/27 23:23
نویسنده : خاله سانی
1,145 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی اینقدر دیدن وابستگیت بهم واسم لذت بخشه که دلم میخواد همیشه پیش خودم نگهت دارم connie_mama.gif

 

مثل وقتی که همین از در میای تو میخوای همه ی کاراتو من انجام بدم و دیگه به هیچ کس

 

اجازه نمیدی هیچ کاریتو انجام بده..از دراوردن کفشت و لباسات تا اب و غذا دادن بهت و پوشکت رو عوض کردن و خلاصه همه چی..هر کی میاد یه کاریتو انجام بده میگی نه..

 

مثل وقتی که توی خونه هرجا برم دنبالم میای و مامانت میگه مثل جوجه اردک میمونی هرجا من برم بدو بدو پشت سرم میای..80

 

مثل وقتی که همین از خواب بیدار میشی دوست داری من بغلت کنم و اگه من بغلت نکنم گریه میکنی..تازگیا هم که قهر کردن رو یاد گرفتی با گریه میدویی میری یه گوشه..

مثل وقتی که میخوام برم دستشویی و دنبالم گریه میکنی..

 

مثل وقتی که میخوای شیر بخوری و من نباید از کنارت تکون بخورم و هی اشاره میکنی که منم کنارت لالا کنم تاشیرتو بخوری..

مثل وقتی که یهویی بی هوا بوسم میکنی و یه دنیا بهم میچسبه..

مثل پریروز...

که من حموم بودم و شما اومدید خونمون.قربونت برم که اینقدر با هوشی همین اومدید و صدای آب رو از حموم شنیدی فهمیدی من حمومم و اومده بودی پشت در حموم و هی در میزدی و یه چیزایی اَدی بودی میگفتی و گریه میکردی..تازگیا هم یاد گرفتی میگی بیا..البته با زبون شیرین خودت میگی بیو..دیگه اینقدر در زدی و گریه کردی و هی گفتی بیا اومدم در حموم رو باز کردم و گفتم خاله جون برو پیش مامایی و مامان تا من بیام.دیدم داری درو هل میدی بیای تو.به مامانت گفتم لباساتو دربیاره و اومدی پیش خاله..از وقتی بزرگ شدی یکی دو بار بردمت حموم نوزاد بودی بیشتر میبردمت..گذاشتمت توی وان و یه نی نی هم که همیشه وقتی میای اینجا حموم میری با خودت میبریش دادم بهت..

نی نی رو شستیم و با هم اب بازی کردیم بعدش سرتو شستم و فرستادمت بیرون.بعد از اینکه لباساتو پوشیدی دوباره اومده بودی در میزدی خندونک ولی دیگه چند دقیقه بعدش منم اومدم بیرون.دیگه پیش من بودی تا وقتی که برید..

به جز بیا چند تا کلمه دیگه هم یاد گرفتی..سرتو کج میکنی و میگی خُب..

بهت میگیم بگو چشم میگی نَم نمیدونم چرا آرام میگیم بنیتا به جی جی دست نزنیا میگی نَمبغل

خاله هم تازگیا نصفه نیمه میگی.میگیم بگو خاله میگی خاااا..

شمارش رو تا 2 بلدیخندونک یک رو میگی اِت..دو..اِت دو.....

یه کلمه جدید هم دوباره از خودت ساختی که زیاد میگی: آنی آرام

یه بازی هم با خودت میکنی البته بازی که نمیشه گفت.هی با خودت میگی مامانی نه.. بابایی نه.. دایی نه مامان نه بابا نه اقا نه آنی نه...هرچی که بلدی میگی بعدش میگی نه..یا به جای نه میگی دَ

توی گوشیم چند تا کلیپ از نی نی ها دارم که هی میگی واسم بیارشون ببینم..هرکاری اونا توی کلیپ میکنن تو هم تکرار میکنی و جالب اینجاس که بعد از چند بار دیدنشون الان دیگه خودت جلوتر ازینکه تو کلیپ ببینی رفتار بعدی نی نی هارو میگی..مثلا اگه توی قسمت بعدی نی نی اخم کنه قبل ازینکه نشون بده تو اخم میکنی و میدونی که الان اینو نشون میده..

جدیدا خیلی حساس شدی همینکه کسی به حرفت گوش نکنه فوری بغض میکنی..خیلی خوب حالتهای آدمو متوجه میشی مثلا اگه یه چیزی ازم بخوای من با ناراحتی بدم بهت کاملا متوجه حالتم میشی حتی وقتایی که سعی میکنم نفهمی.یهو با حالت قهر میری یه گوشه یا بغض میکنی منم میام کلی نازتو میکشمبغل

یه آب میوه گیری دستی داریم هم ما هم شما دیگه خودت هر وقت هوس آبمیوه میکنی میری میاریش یا اگه دم دستت نباشه هی دستاتو باز و بسته میکنی یعنی آب میوه بگیریم واست خندونک خیلی جالبه که اینقدر به همه چیز دقیقی و الگو برداری میکنی..کارای هر کسی رو بهش یاد اوری میکنی طبق چیزایی که ازش از قبل دیدی..

یه بار داشتم به مامایی میگفتم تو حواست به بنیتا باشه من برم دستشویی بیام یهو گفتی نه نه دنبالم راه افتادی آرام  حرفامونو کاملِ کامل متوجه میشی..

جمعه ی هفته ی پیش مامانت برده بود تورو ارایشگاه تا یه کم موهاتو کوتاه کنه اگه به من گفته بود قبلش من نمیذاشتم قهر البته مامانت هم دوست نداشت ولی بهش گفته بودن موهای نوزادی رو باید یه بار کوتاه کرد تا رشدش خوب بشه واسه همین منم قانع شدم..زیاد هم نذاشته بود کوتاه کنن.اخه هممون عاشق اینیم که موهات بلند باشه ببندیمش بغل

هفته ای که گذشت یه مناسبت داشتیم اونم 22 بهمن روز تولد پسر خاله ی مامان آقا حامد بود Birthday Party

بعد از ظهر رفتیم تولد با همه ی خاله های مامان و دختر خاله ها و پسر خاله ها و مامان جونِ مامان و دایی جون و زن دایی جون..کلی بهمون خوش گذشت.یه کمی هم نینای نای کردی دایی جون هم یه قری داد با پسر خاله ها و من فیلم گرفتن ازشون دیگه کلیپ های نی نیا رفتن کنار هی میگی دایی دَست دَست خندونک منم فیلمشو میارم نگاه میکنی..مثل همیشه به زور تونستیم چند تا عکس ازت بگیریم..

با این لباس مثل عروسکا شده بودی عزیزم خیلی بهت میومد..موهاتم بسته بودیم گوگولی شده بودیمحبت

 

 

 

 

 

 

 

اینجا دختر دایی مامان میخواد نیشگونت بگیره ما هم سریع اومدیم که نذاریم.البته وقتی شماها پیش همدیگه هستید حتما باید یه نفر پیشتون باشه نمیشه تنهاتون گذاشت چون همیشه غزل جون تورو اُخ میکنه..الهی دورت بگرده خاله که دلت نمیاد هیچ نی نی رو اذیت کنی مهربونم..فقط داری نگاه میکنی قربون چشات برم منبوس

 

 

 

عکسهای آتلیه هم اماده شده مامانت چند روز پیش گرفتشون و یکی از اشانتیوناشو مثل دفعه ی قبل واسه خودمون نگه داشتیم بغل

 

 

 

 

5 شنبش هم موندی پیش من و مامایی مامانت بیرون کار داشت.. جمعه هم با دوست مامان و همسرشون و بابات رفته بودین باغ..این عکس ها مال اون شبه.خیلی با نمک شدی عزیزم..

 

 

 

 

شنبه هم پیش من و مامایی بودی و امروزم از صبح پیش ما بودید شب رفتید عزیزم.ولی همین الان که دارم اینارو واست مینویسم دلم تنگته محبت

 

پسندها (11)

نظرات (20)

مریم مامان آیدین
28 بهمن 93 11:38
سلام سانی جووونم الهی چقدر این وابستگی و محبتی که بنیتا بهت داره شیرینه.....قربونش برم که نقدر خالش رو دوست داره دقیقا انگار مامانشی و همون کارایی که بچه ها تو این سن برای مامانشون میکنن رو برات میکنه واااااقعا خوش به حال مامانش....من حتی دکتر هم برم باید آیدین رو با خودم ببرم و این خیییلی بده....و عین این وابستگی رو به خود من داره....کاش یکی بود با همین اطمینان آیدین رو میسپردم بهش قربووووووووون اون عکس هاش هم برم من وقتی میخنده مثل یه تیکه ماه میشه....عکس های آتلیه خیییلی قشنگ بودن...حتما اسپند دود کن براش دوستم الهی.....داره لپشو میکشه و جوجو هم فقط نگاش میکنه....قربونت برم انقدر مظلومی تو نانازی خانوم الهی همیشه به گردش و شادی باشین عزیزم....خیلی ببوس بنیتای خوشگلمو.....موهای کوتاه شدش هم مبارک عزیـــــــــــــزم
خاله سانی
پاسخ
سلام مریم جوون اره واسه خودمم شیرینه و خیلی دوست دارم ای جونم خب اخه ایدین همیشه پیش شما بوده و همه چیزاش با شما بوده ولی بنیتا خیلی پیش من مونده تا الان ممنونم مریم جوون مرسی از محبتتون دوستم
مامانی و بابایی
28 بهمن 93 12:13
سلام الهی چقدرجالبه کارات بنیتا مخصوصا این عکست که هیچ عکس العملی دربرابرغزل نشون نمیدی خاله قربونت بره دخترمهربون میبوسمت
خاله سانی
پاسخ
سلام خاله جون.اره دیگه بچم اینقدر مهربونه هیچی نمیگهخدا نکنه خاله جون ممنونم
مامانی عسل
28 بهمن 93 12:29
بنیتای عزیزم 19 ماهگیت مبارک ببخشید دیر اومدم عزیزم حسابی سرم شلوغ بود.قربونت بشم انقدر خاله جونتو دوسش داری و بهش وابسته ای خدا برات نگهش داره همیشه.به به عکس های اتلیه ایت خیلی قشنگن
خاله سانی
پاسخ
سلام خاله جون این چه حرفیه شما همه جوره واسمون عزیزینمرسی از محبتتون عسل جونو ببوسین
مهربوون(محیا)
28 بهمن 93 20:57
سلااااااام... نگو سانی جوون از وابستگی که دختر خاله منم همینه .. من موقع رفتن از خونشون با مکافات میرم ..آروم و آهسته و یواشکی که نفهمه ... تا هستمم که به قول شما مثل جوجه اردک دنبالمن .. منم مثل شما چندتا کلیپ دارم از نی نی ها تا میرم گوشیم در اختیارشه ... دنیای شیرینی دارن ... چه لباسی ... دختر ناززز... چه باحال شده با عینک😃😃 اوخی نی نی داره نیشگونش میگیره .. دردش اومد😱😱 واقعااااا که لحظه لحظه با بچه ها بودن شیرینه
خاله سانی
پاسخ
سلام عزیزم.اخی چه بامزه دختر خاله اینقدر وابسته ندیده بودم حتما خیلی باهاش مهربونی و بازی میکنی باهاش مرسی گلم اره خیلی لذت بخشه
مهربوون(محیا)
28 بهمن 93 20:58
عکس های آتلیه هم خیلی خوشگل شدن... همیشه به شادی و تولد
خاله سانی
پاسخ
مرسی گلم چشات قشنگ میبینه
عمه فروغ
29 بهمن 93 0:29
سلام سانی جونم خوب هستید؟ خوب معلوم دیگه بنیتا وقتی خاله به این مهربونی داره معلومه که بهش وابسته هم میشهان شاا.. خدا برای هم حفظتون کنه عکس های آتلیه هم خیلی خوشگل شده مبارکت باشه بنیتای گلم ان شاا.. عکس های آتلیه عروسیت
خاله سانی
پاسخ
سلام عمه جون ممنون شما خوبین؟ مرسی شما لطف دارین ممنونم چشاتون قشنگ میبینه مرسی همینطور کوچولوی شما
مامان آنیسا
29 بهمن 93 10:44
عکسات خیلی خوشکل شده عزیزم
خاله سانی
پاسخ
مرسی خاله جون
♥ نیکتا ♥
29 بهمن 93 18:18
ஜ۩۞۩ஜ ¸.•)´ (.•´ *´¨) ¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨) (¸.•´ (¸.•` *(`'•.¸(`'•.¸ ¸.•'´) ¸.•'´) ★★◄███▓▓ آرزومــــــــــــنـد آرزوهای قـشـنــــــــــــگـتـم ▓▓███►★★ (¸.•'´(¸.•'´ `'•.¸)`' •.¸)•.¸)`' •.¸) ¸.•´•.¸)`' •.¸) ( `•.¸ `•.¸ ) ¸.•)´ (.•´ ஜ۩۞۩ஜ سلام عزیزم با مطلب های جدیدم آپ شدم به منم سر بزنید
خاله سانی
پاسخ
سلام عزیزم چشم
دنیا
29 بهمن 93 18:36
چه دخمر نازی،خدا حفظش کنه ما یه فامیل داریم که با بنتیاجون مو نمیزنه
خاله سانی
پاسخ
مرسی خدا کوچولوی شمارو هم حفظ کنه اخیییی چه جالب
مامان مهرناز
29 بهمن 93 22:33
الللللللللللللهی من فدات بشم گل خاله با اون عینکت چقدر بانمک شدی عکسای اتلیه ات هم خیلی ناز شده
خاله سانی
پاسخ
سلام خاله جون خدا نکنه مرسی از لطفتون
مامان هانا و آریا
30 بهمن 93 0:11
سلااام، ای جانممممم بنیتا جونم روز بروز داری خانومترو عسلتر میشی شیرین زبون خالهه عزیزمممم که تا 2 بلده بشمره چقدرررر وابسته شدی خالهههه، میفهمم خیلی حس خوبیه، منم وقتی تودم نی نی نداشتم، خواهرزاده ام کوچولو بود واااای که چقدرررر حواسم بهش بود چه عکسای خوشگلییییی، مثل همیشه خوشگلی خاله جون
خاله سانی
پاسخ
سلام خاله جوون مرسی از محبتتوناره خیلی حس خوبیه من همیشه ارزوم بود یه خاله بشم.وقتی مدرسه میرفتم ابتدایی بودم بعضی از دووستام خاله میشدن خیلی حسودی میکردمولی الان میگم اگه اون موقع خاله شده بودم هیچی ازش نمیفهمیدممرسی خاله جون کوچولوهاتونو ببوسین
مامانی آرتینا جان***
30 بهمن 93 0:29
الهی هزار ماشالله چه خاله مهربونی بنیتا جونم عاشق خالشهراستی عکسای آتلیشم خیلی ناز شده هزار ماشالله
خاله سانی
پاسخ
سلام خاله جوون خیلی ممنون ازتون مرسی چشاتون قشنگ میبینه
سما مامان مرسانا
30 بهمن 93 16:46
سلام عزيزم مطلب گزاشتم نظر يادت نره
خاله سانی
پاسخ
سلام چشم حتما
آبجی فاطمه
30 بهمن 93 18:01
آخی نازنینم.حسابی خاله اش رو دوست داره.عکس های آتلیه هم خوشگل بودن
♥ایدا♥
1 اسفند 93 12:55
بنیتا جونم خیلی خوشگلی شما به منم سربزنید اپم
خاله سانی
پاسخ
مرسی گلم چشم حتما
فاطمه & فائزه
1 اسفند 93 17:47
ناااااااازی عینکشو خخخخخخخخ
خاله سانی
پاسخ
مرسی عزیزم
مینا
4 اسفند 93 12:21
اي جوووووووننننننممممممم نازدونمونو ببين چ نااااااازززززززز شده الهي دورت بگردم خوشگلم واقا اين همه عشق تحسين برانگيز ساني جونم ايشالا ك هميشه كنار بنيتاجونم باشي اخيييييييي چ بانمك شده با اون عينكه واااااااي چ عكساي نازي به به خوردني شده
خاله سانی
پاسخ
سلام مینا جون مرسی گلم از نظرای پر محبتتممنونم عزیزم
♥ایدا♥
4 اسفند 93 20:09
چه دختره گلی دارین خیلی خوشگله به منم سربزنید اپم خوش حال میشم اگه با لینک کردن موافقید خبر بدید اخه عینکشو فسقلی ناز
خاله سانی
پاسخ
سلام عزیزم مرسی از لطفت چشم حتما سر میزنم.چرا که نه من لینکتون کردم عزیزم
مامان کارن( رزیتا )
6 اسفند 93 8:26
ای جاان عکسای آتلیه خیلی قشنگ شدن مخصوصا اون آخریه خیلی ملوسه تولد آقا حامد هم مبارک باشه همیشه به جشن و مهمونی غزلی رو ببین میخواد دخملمونو اخ کنه ای شیطون
خاله سانی
پاسخ
مرسی خاله جوون چشاتون قشنگ میبینه ممنونم از محبتتون
افسانه
13 اسفند 93 13:22
سلام گلم . خوبی ؟ آخی ! چه خاله مهربونی داره دختر ناز خوش به حالش که اینقدر خالش مهربونه و دوسش داره زیاد . چقدر هم ناز شده ماشالله ! خدا حفظش کنه خدا به خالش هم سلامتی بده که اینقدر مهربونه ببوسش ناز گلمون رو
خاله سانی
پاسخ
سلام عزیزم مرسی شما خوبی؟ ممنونم عزیزم شما محبت دارینمرسی از دعای قشنگتون بوس از طرف من و بنیتا