بنیتا جونمبنیتا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

بنیتا عسل خاله

شیطونیای دخملی

ک افیه ازین وروجک چند دقیقه غافل شی اینجوری میشه من موندم تو چطوری رفتی اون زیر .. از وقتی هم که میتونی بشینی همینکه چشم از ت برمید اریم یهو یه ص د ایی میاد بووووووم بعدشم گریههههه بنیتا خانوم با پس کله میفته زمین.ای جانم وروجک من بعدش کلی باهات بازی میکنیم تا یادت بره . نمیدونم چر ا ازین اتفاقا هم که واست میفته بغل هرکی باشی میای تو بغل من.به قول مامانت توقع و انتظارت از من بالاست .دیگه همش حو اسمون بهت هست عزیزمممم ...
9 تير 1393

10 ماهگی بنیتا

عید 93 بنیتا جونم امسا ل اولین عید زند گیش بود و کلی با مامان و بابا رفت مهمونی.ما هم با وجودش عید امسالمون قشنگتر از عید سا لهای قبل شد.یه کوچولوی دوست داشتنی به جمعمون اضافه شد که هممون هم یه دنیا دوسش داریم.یه روز که نبینیمش دلمون اینقد ر تنگ میشه که حد ند اره.انشا.. 120 تا عید دیگه رو با شادی سر کنی عسلم. سفره 7 سین مامان سحر دخملی ح اضر شده بره عید دیدنی اینجا هم تو بغل بابا بزرگ باباشه. قربونش بره خ اله که کلی خوشح اله داره میره دَدَ اخ جووووون بَه بَه دست ای کوچولوتو قربون که میخوای بازشون کنی   ...
9 تير 1393

عروسی دایی جووون

هوووورر ااااااااا عرووووسیییییییییییی . این روزا هممون درگیر عروسی دایی جونیم     هم خییییییییییییلی خوشحالیم هم ناراحت خوشحال چون عروسی د ایی جونه و کلی شادی در پیش داریم ناراحت چون دایی جون داره از پیشمون میره ولی خب بیشترش ش ادیه     منم همش یه پام بیرون و یه پ ام خونه واسه نگهداری از شما ت ا مامانی و مامان سحر به کاراشون برسن .     کلی هم لب اسای خوشگل واسه بنیتای عزیزم خریدیم.روز عروسی م وندی پیش م امانی تا منو مامانت بریم ارایشگاه بعدشم بابایی زحمت نگه د اریتو کشید و مامانی هم به ما پیوست تا بعد از ظهر که ک ار ما تموم شد و اوم دیم لب اسای شمارو تن...
9 تير 1393

9ماهگی بنیتا جون

بنیت ا جونم دیگه میتونه خودش کامل بشینه و سینه خیز بره و همه اعضای خونواده رو هم کامل میشناسه به اسم.وقتی یه نفرو میگیم کجاست بهش نگاه میکنه.خاله ام که  دیگه جر أت ند اره از یه ا ت اقی بدون بنیتا بره اتاق دیگه.گریه میکنه چه جوور .حتم ا باید بنیتارو هم همه جا با خودم ببرم.مامانشم میگه چقدر به خاله اویزون میشی اخه ولی من این کاراشو خیلی دوست دارم.از در خونه که میان تو اینقدر ذوق میکنه و  دست وپا میزنه که حد نداره.یه کلمه ام یاد گرف ته دَدَ.ع اشق اینه که ببریمش دَدَ.به در خونه ام اشاره میکنه.وقتی ام باهاش بازی میکنم با صدای بلند میخنده که خیییلی دوست دارم. کم کم هم داریم اماده میشیم واسه عروسی دایی جون و ب نیت ا بیشتر میمونه ...
8 تير 1393

بنیتا خانوم مهندس

بنیتا جون اصلا تصمیم داشت وبلاگشو خودش بنویسه دیگه من گفتم شما زحمت نکش خاله جون من خودم اینکارو میکنم شما فکر بازیت ب اش.اخر رضای ت د اد ولی گفت خودم یه چک کنم ببینم چی  داری مینویسی اخه.دیگه گفتم باشه بیا ببین     چه دقتی ام کردی اخه عسلم   ...
7 تير 1393

8 ماهگی و اولین مریضی بنیتا:(

    عزیز خاله توی بهمن م اه یه سرما خوردگی شدید گر فتی که چند بار بردیمت دکتر و هی د اروهای مختلف بهت دادن.هر سرفه ای که میکردی ما همه غمباد میگرفتیم همش میگفتیم کاش جای بنیتا یکی از ما مریض میشد.دکترت یه شربت داده بود که میگفت ممکنه بیاره بالا نگران نشید.یکی از روزایی هم که پیش مابودی شب با مامانی بهت شربتتو به زور د ادیم و شیرتم دادیم میخواستیم حاضرت کنیم که بابا جونت بیاد دنبالت تو بغل من بودی که یهو گلاب به روتون چنان اوری بالا که هممون وحشت کردیم منو بابایی و مامانی و دایی جون بودیم خودتم ترسیده بودی و هی گریه میکردی.همه لباسای خودت و خاله کثیف شد.صورتتو ششتیم و بابا اومد دنبالت یه پتو پیچیدیم دورتو رفتی ولی ...
7 تير 1393

بنیتا جون و دوستش آرنیکا

دوست مامان سحر تقریبا دو ماه بعد از به دنیا اومدن بنیتا جون نینیشو به دنیا اورد و یه روز بعد از ظهر 3 نفری رفتیم اونجا دید نشون. البته قبلش هم وقتی تازه به دنیا اومده بود رفته بودیم و این بار دوم بود. بنیتا جونم خیلی خوشحال بود که دوست پیدا کرده و همش بهش نگاه میکرد.فدات بشم مهربوون خاله     ...
7 تير 1393

بنیتا متولد ماه تیر

  ویژگی‌ها و خصوصیات‌ كلی   عاطفی‌، احساساتی‌، با محبت‌ و مهربان،‌ درون‌ بین‌ و خلاق،‌ هوشیار و محتاط، محافظه‌كار و دلسوز.     سمبل: خرچنگ     عنصر: آب     سی اره حاکم: ماه     رنگ‌ محبوب‌ و خوش‌ یمن‌ متولدین‌ تیر ماه‌:   نقره‌ای (رنگ‌ تشعشعات‌ ماه‌) است‌.   حیوان : حیوانات صدفدار     سنگ‌ محبوب‌ و خوش‌ یمن‌ متولدین‌ تیرماه&z...
7 تير 1393